علی حبیب زاده در ۱۶ شهریور ۱۳۲۳ در بندرعباس به دنیا آمد. پدرش عبدالله به حرفهی نانوایی مشغول بود که در آن زمان از شغلهای معتبر به حساب میآمد. مادرش نیز آموزگار بود که به روزگار خود از اعتبار برخوردار بوده و این مهم میباید در علیخان و دیگر فرزندان تأثیری مثبت و فرهنگی بر جای مینهاد.
در سالهای نوجوانی به اجرای نقشهایی در تئاتر دبیرستان میپرداخت و با توجه به حضور ابراهیم منصفی و استعدادهای خلاق وی، علیخان از با منصفی بودن تجربههای بسیار خوبی اندوخت. هرچند که بعدها با یکدیگر همدم شدند و شبها و روزهای متوالی باهم گذراندند. در فیلم ” برکهی خشک ” نیز با هم بازی داشتند. تجربههای ترانهسرایی و آشنایی با موسیقی را در محضر ابراهیم سپری کرده بود. رامی (ابراهیم منصفی) از یکسو، موسیقی نوینی را آفرید که در سطح ایران جایگاه مناسبی از آن خود ساخت و از سوی دیگر علیخان، موسیقی دیگری از “بندری ” را پدید آورد که به زمان خود از طرفداران زیادی برخوردار بود.
حبیب زاده پس از نصرک و ارسلان و منصفی، چهارمین کسی است که در موسیقی رایج تغییر و تحول ایجاد نمود و سیاق خاص خود را دنبال کرده که متفاوت از دیگران بود. به لحاظ انسجام گروه نوازندگی و همخوانی نیز در میان گروههای موجود، از ترکیب بهتری برخوردار بود. حبیب زاده به لحاظ بازیگری از استعداد بالقوهای برخوردار بود، قد و قواره فیزیک بدنی و انعطافپذیری و انرژی کافی و صدای رسا که یکجا در او جمع بود، میتوانست در صورت تداوم، او را در زمرهی بازیگران آکتور توانا به جامعه سینما و تئاتر ایران معرفی کند؛ که متأسفانه این مهم اتفاق نیفتاد.
علیخان برخلاف عقیدهی بسیاری که میگویند او به خاطر شاد و تند خواندن محبوب بوده است، توانایی بالایی در بیان بسیاری از احساسات و عواطف انسانی در قالب موسیقی دارد. این توانایی وقتی خود را بیشتر نشان میدهد که او با همان ریتمهای تند فضای کار را به سمت حزن، پشیمانی، خستگی و … پیش میبرد. بهعنوان مثال قطعه مش چنگی که هم میتوان با آن شادبود و هم گریست! و یا هوباد گنو هووی درمون نین که هر کدام بسیار زیبا و درعینحال عجیباند.
ریتم در کارهای علیخان متأثر از ریتم موسیقی اهل هوا و موسیقی اصیل بندرعباس بهعلاوهی خلاقیت خود اوست. این خلاقیت بهقدری است که او برای هر ترانه و آهنگ ریتم را به شکل خاصی تنظیم میکند و شاید اوج این خلاقیت در کار رمضون (اگریم روزه) نمایان باشد.
وی در سالهای پایانی از عمرش در خارج از کشور زندگی میکرد و اول اردیبهشت ۹۱ جان به جانآفرین تسلیم گفت.
نظرت در مورد این کار چیه؟